باب پانزدهم

چو تاک حقیقی منم بر بشر

بود باغبانم خدای پدر

نیارد اگر شاخه میوه پدید

پس آن باغبان شاخه خواهد برید

ولی گر شود شاخه ای بارور

شود پاک تا بر دهد بیشتر

شنیدید چون گفته هایم به جان

شما پاک باشید در اینجهان

بمانید در من و من در شما

نیارد بر ار شاخه، گردد جدا

شما شاخه هستید ومن همچوتاک

بمائید در من که باشید پاک

اگر من شوم در شما بر قرار

بود میوه های شما بی شمار

اگر شاخه گردید از من جدا

شود خشک و سوزاند آنرا خدا

بماند کلامم اگر در شما

کنم آنچه خواهید، فوری عطا

جلال پدر در منست آشکار

فراوان اگر میوه آرید و بار

به شاگردی من کنید افتخار

چو بر من محبت کند کردگار

چو کردم محبت بسی با شما

بمائید در مهر من پا به جا

به احکام من گر شوید استوار

بمانید در مهر من پایدار

که من هم نمودم از روی بصر

مراعات حکم خدای پدر

بمانم به مهر پدر استوار

چو گشتم ز سوی پدر رهسپار

نمودم بدین سان کلامم بیان

که کامل شود شادی پیروان

که حکمم بود این به نوع بشر

محبت نمائید بر یکدیگر

بدان سان که کردم محبت به نوع

ز روی صفا و رضا و بطوع

نکرده کسی این چنین در جهان

که جان را نهد در ره دوستان

نخوانم شما را ازاین پس غلام

که ارباب تنها شناسد به نام

و لیکن شمارا بخوانم چو دوست

نمایم کرم هر چه خوب و نکوست

بگفتم شما را کلام پدر

شدید از جلال خدا بهره ور

شما خود نگشتید نزدم روان

شما را بخواندم من ای پیروان

نمودم مقرر برای شما

که باشید پر میوه بهر خدا

بماند همان میوه ها پایدار

به بینند از آن رحمت کردگار

شما را کنم حکم بار دیگر

محبت نمائید بر یکد یگر

جهان گر شما را نماید جفا

مرا دشمنی کرده پیش از شما

نباشید چون زین جهان فسون

کند دشمنی با شما دهر دون

نمودم شما را چو من انتخاب

به دنیا از آئید اندر عذاب

بگفتم شما را بدین سان کلام

که ارباب برتر بود از غلام

مرا گر نمودند رنج و عذاب

شما را بود حال دیگر خراب

چو کردند اجرا کلام مرا

نمایند اجرا مرام شما

و لیکن چو نامم به روی شماست

شما را به دنیا بسی رنج هاست

چو مردم گرفتار اهریمن اند

خدای فرستنده را دشمن اند

نبودم اگر با بشر هم کلام

بشر بود وارسته از انتقام

بهانه ندارید لیکن کنون

چو هستید در گمرهی سر نگون

هر آن کس که دشمن شناسد مرا

بود دشمن ذات پاک خدا

نمیشد اگر معجزاتی عیان

گناهی نمی بود بر مردمان

و لیکن چو دیدند و دشمن شدند

قدم در طریق شقاوت زدند

شریعت نوشته بر این قوم پند

که بیهوده مردم مرا دشمن اند

و لیکن چو روح القدس در رسد

به نامم به دنیا شهادت دهد

که آن روح صادر شود از پدر

فرستد همان را به دنیا پسر

شما نیز باشید شاهد مرا

چو بودید در نزدم از ابتدا.»

پیش... باب شانزدهم